Delneveshte

گذر زمان

يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۹، ۰۴:۵۳ ب.ظ

خب دوباره دلم گرفته شاید کمی نوشتن حالمو خوب کنه

وقتی حالم بده و میام توی وب چیزی مینویسم ، میدونم که ن مزاحم کسی شدم نه دارم با حرفام اونم اذیت میکنم

چون اینجا ن میدونم واسه کی مینویسم ن اون فرد به اجبار داره میخونه

خلاصه بهتر از حرف زدن واسه بقیه و شنیدن منم همین حسو دارمه

نمیدونم بگم خوشبختانه یا بدبختانه وارد مرحله جدید یا بُعد جدیدی از زندگی شدم

خیلی وقت پیش با سکوت کردن حال بهتری داشتم تا اینکه دیگ پُر شدم

پُر شدم از گلایه 

پر شدم از حرفایی که کلی سال بود نگفته بودم

بعد به مرحله ای رسیدم که حرف میزدم با همه ولی با شنیدن جمله اینکه چیزی نیست من اینطوری شدم مواجه شدم

بعدش رسیدم به جایی که تا چند روز پیشم همونطوری بودم

میگفتم ، میخندیدم انگار ن انگار ک چیزی هست به قول معروف خودمو گول میزدم

تا اینکه امروز فهمیدم دیگ حتی خنده هم جواب نمیده و من مجبورم به تحمل این دوران

دیگ چیزی سرگرمم نمیکنه دیگ چیزی باعث نمیشه به بدبختیام فک نکنم

ی چیزی هم اضافه کنم که من ناشکر نیستم بارها گفتم هزاران نفر ارزو دارن سقف بالا سرشون باشه

ولی خب ادم اگه حقش توی این دنیا خورده شه از ۱۰۰ به ۰ برسه ی جورایی خسته میشه

قبلا توی این حالم اهنگ مینوشتم ولی الان دیگ حتی اونم‌نمیتونم بنویسم

شاید الان کسی ک این متن رو میخونه با خودش بگه همش از بدی های زندگیش گفته این چیه ادم میاد ی کم متن بخونه حالش خوب شه

خودمونم یاد بدبختیامون افتادیم

همونطوری ک اسم وبلاگ هست تمام چیزایی ک‌اینجا پست میکنم دلنوشتن 

بخشی از حرفای دلم ک قابل گفتنه

مرسی از وقتی ک گداشتین و خوندین

 

 

 

  • ۹۹/۰۶/۲۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی